مهناز قزلو
هزاره ها از عمرم مي گذرد
و هر موي من
از حادثه اي تلخ
سپيد است
با شكوفه هاي انار
موهايم را رنگ مي كنم
پيچك هاي خزنده ي اطلسي
لبخندم را مي آرايند
و توت فرنگي هاي بي فلس
بر آوندهاي سرخ لبانم
بوسه مي زنند
دست خودم نيست
بر ساقه هاي ساده ي ريزوم
عاشقانه پيوند خورده ام
بتاريخ همين اكنون / دوازدهم آوريل دوهزاروچهارده - استكهلم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر