۱۳۹۳ خرداد ۱۸, یکشنبه




مهناز قزلو

جاده اي كه خواب ست
زندگي، 
سيگار از دستش مي افتد

وقتي برهنگي، ابر مي شود
راز جهان مي ميرد
بوسه،
گونه اش را برميگرداند

واژه ها را به خودت گره نزن
بگذار هراس ركيك دروغ
ورق بخورد

چيزي در ميان ما گم شده ست

پانزده آوريل دوهزاروچهارده - استكهلم

هیچ نظری موجود نیست: