۱۳۹۳ خرداد ۱۸, یکشنبه


سكينه آشتياني خودكشي كرد! 


مهناز قزلو

اگر خودم را مي كشم
براي اين است كه 
ذره ذره نميرم
براي يك زندگي
چند بار بايد بميرم

يك قطره باران كافي بود
تا بچكد
و قلبت را آرام كند
باران نباريد
خورشيد تفته چشم فروبست
اشك،
به درياچه هاي خشكيده ي سرزمينم
پيوست

دستت را رها مكن
لبخندت به هزار بوسه ي بي لب مي ارزد

بيست و هشتم فوريه دوهزار و چهارده- استكهلم

هیچ نظری موجود نیست: